پروپوزال بررسي تدليس از منظر فقه اماميه و حقوق ايران
تدلیس در حقوق ایران و فقه
مقدمه
با عدول اصول اخلاقی در جامعه، تدلیس و فریب در روابط انسانی در سطوح مختلف رو به افزایش است. به همین دلیل این مفهوم در تمامی نظامهای بزرگ حقوقی معاصر، نجش مستقل و نسبتاً مفصلی را به خود اختصاص داده است. پایان نامة حاضر مفهوم تدلیس و جایگاه آن را در حقوق ایران و فقه امامیه بررسی میکند اصطلاحی در فقه و حقوق که در عقود و به طور خاص، در بیع و نكاح كاربرد دارد و به معنی فریفتن، پوشاندن و كتمان عیب است، برای نمونه تدلیس در بیع، عبارت از كتمان عیب كالا از مشتری است. تدلیس بسته به موارد آن ممكن است از طریق «فعل»، «قول» و یا «سكوت» تحقق یابد. نگاهی اجمالی به آثار بر جای مانده از صحابه و تابعین نشان میدهد كه بحث از «تدلیس عیب» دربارۀ نكاح و نیز بیع كالا، در محافل فقهی آن زمان وجود داشته است. در روایات منقول از ائمه (ع)، تدلیس در نكاح و احكام و آثار حقوقی آن بیان شده است.
در این پایان نامه کلیات تحقیق شامل دو نجش است. در نجش اول طرح تحقیق شامل بیان مسأله، پرسش و فرضیه تحقیق، اهداف تحقیق، سوابق تحقیق، جنبه نوآوری، روش تحقیق و محدودیت ها و مشکلات آمده است و در نجش دوم مفاهیم تدلیس بیان گردیده است.
بيان مسأله
تدلیس در نکاح به معنی توسل به اعمال و شیوههای متقلبانه و فریبکارانه برای پوشاندن یا کتمان نقص و عیب موجود در یکی از زوجین یا انتساب اوصاف کمالی و ویژگیهای مرجّح به یکی از آن دو که فیالواقع فاقد آن است، می باشد. این پنهانکاری و خلاف واقعنمایی، اعم از اینکه از سوی یکی از طرفین یا هر دو، از ناحیة شخص آنها یا افراد واسط واقع شده باشد، باید به گونهای خلاف انتظار، غیرمتعارف و مسامحه ناپذیر در جهتگیری ارادی فرد به ازدواج تأثیرگذار باشد. به عبارت دیگر، فضای کنش را آن چنان غبارآلود و مشتبه سازد که عادتاً امکان تشخیص واقع از غیر آن میسور نباشد. تدلیس از نظر برخی فقها مطلق فریبکاری نیست، بلکه همان تخلف از شرط صفت مصطلح در فقه و حقوق است؛ یعنی تدلیس در مورد اوصافی صادق است که بنا و رویه عرف، اقتضای عادی قرارداد مورد انعقاد، خواست و تمایل طبیعی و متعارف طرفین بر ملاحظه وجود یا عدم آن استقرار یافته باشد. از اینرو، مطلق پنهان کاری یا خلافگویی از هر طریق، با هر انگیزه، در هر سطح و به هر شکل تدلیس محرّم شمرده نمیشود
مصادیق و قلمرو تدلیس در حقوق اسلام
در فقه اسلامی، تدلیس معمولا ضمن بحث از مصادیق پراکنده آن در ضمن عقود معین مثل تدلیس ماشطه در نکاح و تصریه در بیع حیوان مطرح شده است و اکثر فقها به استقلال به بحث از تدلیس نمیپردازند و در مبحث خیارات نیز خیار تدلیس را به عنوان خیار مستقلی مطرح نمیسازند بلکه آن را از فروع خیار عیب یا خیار غبن میدانند. با این وجود، بعضی از فقها مانند شهید اول در لعمه و شهید ثانی در الروضه البهیه خیار تدلیس را به استقلال مطرح ساختهاند. اما ایشان هم به بررسی همان مصادیقی از تدلیس پرداختهاند که فقهای دیگر در سایر مباحث، آن را عنوان کردهاند. مانند شرط صفت کمالی در زن مثل سرخی صورت و بلندی مو (که سایر فقها در تدلیس ماشطه به آن پرداختهاند) یا تصریه در حیوان
در نوشتههای فقهای عظام، تدلیس به دو شکل ممکن است صورت بگیرد:
الف- اظهار چیزی که صفت کمالی را در عین مورد معامله ( یا شخص طرف قرارداد) به ذهن خطور میدهد.
ب- اخفاء صفت نقصی که در مورد معامله وجود دارد.
صرف سکوت از نقص مورد معامله، اخفاء محسوب نمیشود، بلکه باید اخفاءکننده با وجود علم به نقص مورد عقد، نسبت به آن سکوت کند تا تدلیس صورت گیرد
عنصر مادی و معنوی تدلیس در فقه امامیه
2-4-1- عنصر مادی تدلیس
قبل از ورود در بحث عنصر مادی تدلیس باید یادآور شویم که تدلیس در نکاح با سایر عقود به واسطه قداست آن و همچنین بخاطر اینکه بنیان خانواده بر پایه آن بنا میشود متفاوت است زیرا عناصر مادی که در این عقد بکار برده میشود در هیچ عقدی نمیتوان یافت بنابراین قبل از ورود به عنصر مادی تدلیس در بیع و سایر عقود بهتر است به بررسی آن در عقد نکاح بپردازیم.
تدلیس در نکاح با تدلیس مورد بیع فرق دارد زیرا اولاً: تدلیس در نکاح ناظر به حدیث است و احکام خاص خود را دارد. ثانیاًٌ: نکاح رابطه مالی معوض بدانگونه که در بیع هست، نیست
در نتیجه هرگاه در عقد نکاح هریک از زوجین به علت عیوب زوج دیگر متضرر گردد، میتواند با استفاده از عناوینی که موجب فسخ نکاح است (عیوب مشترک، عیوب مختص به زوج و عیوب مختص به زوجه) و نیز با توسل به عرف و عادت و شئونات طرفین، نکاح را فسخ نماید نه از جهت استفاده از خیار تدلیس، برخی از فقهای متأخر[1] صورتی از تدلیس در نکاح را در شرط نیزپذیرفتهاند مثلاً هرگاه شرط شود زن آزاد باشد و سپس معلوم گردد که بنده بوده و یا شرط بکارت شود و زن بیوه بوده باشد، در این مورد زن مستحق تمام مهر است و فریب خورده باید به مدلس (گول زننده) رجوع کند مگر در مورد مهر المثل که عوض تمتع اوست
[1] – س: تدليس در ازدواج در چه صورت موجب حق فسخ مىگردد؟
ج) اگر وجود صفت کمال يا سلامت از عيوب و نقائص در ضمن عقد، شرط يا دختر توصيف به آن شده باشد و يا قبل از عقد ذکر گرديده و عقد مبنى بر آن واقع شده باشد و سپس خلاف آن ثابت شود، زوج حق فسخ عقد را دارد و اگر دخول شده و مُدَلِّس (فريب دهنده) زوجه بوده، استحقاق مهر را ندارد و اگر مُدَلِّس غير زوجه بوده، مهرالمسمّى (مهريهاى که هنگام عقد مشخص شده) را استحقاق دارد و زوج بعد از پرداخت مهر به زوجه، مىتواند به مُدَلِّس رجوع و از او اخذ نمايد آیت الله بهجت (ره) نیز چنین نظری دارد.